یک درویش گنابادی

وابسته به کتابخانه تصوف و عرفان

تبلیغات تبلیغات

📙 معرفی کتاب�

💠 گنجینه الاسرار - عمان سامانی 🔹میرزا نورالله عمان سامانی ملقب به «تاج الشعراء» و متخلص به «عمان» از شعرای پرآوازهٔ آیینی در نیمهٔ دوم سدهٔ ۱۳ و اوایل سدهٔ ۱۴ هجری است که به سال ۱۲۵۸ ه. ق در سامان به دنیا آمد و به سال ۱۳۲۲ ه. ق در سن ۶۴ سالگی در زادگاهش درگذشت. نیاکان او همه از دری‌سرایان، پارسی‌گویان و آذری‌سرایان عصر خود بوده‌اند. پدرش میرزا عبدالله متخلص به «ذره» مولف «جامع‌الانساب» و جدش میرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به «قطره» و عمویش میرزا لطف‌الله
ادامه مطلب

🔹رساله شریفه پندصالح

🔹رساله شریفه پندصالح 💠تألیف حضرت آقای حاج محمّدحسن صالحعلیشاه (قدّس‌سرّه‌العزیز) 💠 دیباچه ۲ دوم) : • اينكه بعضی از مبتدئين فقرا يا سايرين مذاكراتی از بعضی دوستان يا مخالفين فقر می‌شنوند و در صدد تحقيق برنيآمده بسيار می‌شود كه به شبهاتی می‌افتند يا در كتب عرفا اسرار طريق كه ادراكات قلبيه و واردات غيبيه است خوانده و يا از مردان اين راه شنيده و نفهميده و اسرار را از قبيل الفاظ و كلمات و يا پارة كردارها پنداشته نگاهی به كتب بزرگان هم نكرده و از دانايان هم
ادامه مطلب

در جواب به نامه استاد مصطفی مهرآیین

استاد عزیز ؛ مصطفی مهرآیین نوشته ات را خواندم، با هر کلمه‌اش لرزیدم، با هر جمله‌اش نفس کشیدم، و با هر خطش، بیش از پیش به شما افتخار کردم. تو فقط یک معلم نیستی، تو وجدان بیدار ما هستی، تو صدایی هستی که در این سکوت تحمیل‌شده، پژواک امید و حقیقت را زنده نگه می‌دارد. می‌دانم که سخت است، می‌دانم که تنها ایستاده‌ای، اما باور کن که تنها نیستی. ما اینجاییم، کنار تو، پشت تو، همراه با تو. ما همان واژه‌هایی هستیم که تو بر زبان می‌آوری، همان خونی که در رگ‌های اندیشه
ادامه مطلب

📙 معرفی کتاب 

💠 سفر لاهوتی سفرنامه بدایع نگار لاهوتی به مشهد و گناباد 🔹میرزا سید محمد مهدی حسینی لاهوتی ملقب به بدایع نگار در ۲۸ دی ماه ۱۲۴۱ شمسی در تهران متولد شد. وی پس از فراگرفتن علوم ادبی و علوم دینی، علوم عقلی، ریاضیات و نجوم را از دانشمندان زمان و اجازات شرعی را از علمای بزرگ گرفت. بدایع نگار در کنار وظایف اداری و مشاغل عالی دولتی، در تمام عمر به تحقیق و تالیف مشغول بود و آثار بسیاری در زمینه های گوناگون به رشته تحریر درآورد که مورد توجه جامعه علمی
ادامه مطلب

📕#فیه_ما_فیه ✍️#مولوی

اگر در برادر خود عیبی می‌بینی، آن عیب در توست که در او می‌بینی. عالم همچون آینه است، نقش خود را در او می‌بینی... آن عیب را از خود جدا کن، زیرا آن چه از او می‌رنجی، از خود می‌رنجی. گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه‌ای که آب خورد. خود را در آب می‌دید و می‌رمید. او می‌پنداشت که از دیگری می‌رمد، نمی‌دانست که از خود می‌رمد. همه اخلاق بد از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر چون در توست نمی‌رنجی، چون آن را در دیگری می‌بینی می‌رمی و می‌رنجی.
ادامه مطلب

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات

خواهم ایدل محو دیدارت کنم جلوه گاه روی دلدارت کنم واله آن ماه رخسارت کنم بسته آن زلف طرارت کنم در بلای عشق دلدارت کنم تا شوی آواره از شهر و دیار تا شوی بیگانه از خویش و تبار بگسلی زنجیر عقل و اختیار سر بصحرا پس نهی دیوانه وار پای بند طره یارت کنم دوش کز من گشت خالی جای من آمد آن یکتابت رعنای من شد ز بعد لای من الای من گفت کی در عاشقی رسوای من خواهم از هستی سبکبارت کنم گر تو خواهی کز طریقت دم زنی پای باید بر سر عالم زنی نی که عالم از طمع بر هم زنی چون دم از
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها